... حرف دل... اهل دل ...
بسم الله الرحمن الرحیم
هنر رزمی تو کی ما استان قزوین
درباره وبلاگ


مدیریت وب سایت به شما خوش آمد میگوید. منتظر نظرات خوبتون هستیم . باتشکر اساتید...
آخرين مطالب
نويسندگان

به نام خدا

بنا به پيشنهاد استاد قنبريان تصميم گرفتيم كه صفحه اي را به سخن هاي معنوي اختصاص دهيم بعضي از اين سخن ها ، داستان ها و روايات و احاديث مختلف از ائمه (ع) ميباشد كه در كتب مختلف اسلامي وجود دارد. خيلي از اين سخنان هم حرف دل ميباشند ، حرف دل هنرجويان و مربيان و ... كه در اينجا آورده ميشود. البته جملات زيبايي هم كه بتواند مفيد و راهنماي ديني  باشد هم به اين صفحه اضافه كرده ايم.نوشته هاي آبي رنگ موضوع داستان يا روايت مي باشد و مطالب قرمز رنگ معمولأ مهم هاي داستان يا روايت مي باشد. شايد از خود بپرسيد كه ارتباط و رابطه ورزش و معنويات ديني در چيست؟ اگر اين مطالب را به دقت مطالعه كنيد ميتوانيد ارتباط آن را بفهميد هرقدر ذهن تواناتري داشته باشيد ميتوانيد رابطه ي بهتر و بيشتري  پيدا كني.البته بايد اهل دل باشي تا توانايي بالاتري نسبت به ديگران داشته باشي.شما هم جملات زيباي خود را بفرستيد و در صورت تمايل با ذكر اسم و ... بفرستيد تا بتوانيم آن را در اين قسمت بياوريم. حتمأ ذكر كنيد كه براي قسمت ... حرف دل ... اهل دل ... مي باشد تا پس از بررسي و رأي اعضاي كميته هاي مربوطه ، افتخار اين را داشته باشيم تا از نظرات بازديد كننده هايمان هم در اين قسمت مطلب بياوريم فقط خواهشأ حتي الامكان از مطالب ساير وبلاگ ها نباشد مگر با اجازه از مديريت وبلاگ. با تشكر صميمانه ...اساتيد...

دام هاي شيطان رجيم

شيطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است و قبل از اينكه از بهشت رانده شود خدا را بسيار عبادت ميكرد به همين دليل عزازيل نام گرفت.حضرت علي (ع) فرمودند شيطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت كرد و فقط يك نماز دو ركعتي او چهار هزار سال طول ميكشيد.

وقتي خدا انسان را از خاك آفريد و در آن روح دميد به تمام ملائكه دستور داد كه بر آدم سجده كنند و همه سجده كردند غير از ابليس كه به خدا گفت: مرا از آتش آفريدي و او را از گل بدبو ، مقام من از او بالاتر است پس بر او سجده نميكنم. سپس خداوند به او گفت: از درگاهم بيرون برو كه تو از رانده شدگان هستي.

سپس خدا به شيطان گفت: من هفتاد هزار سال تو را عبادت كردم و خودت فرموده اي كه هركس مرا عبادت كند عبادتش را بي نتيجه نمي گذارم و عوضش را به او ميدهم خداوند فرمود هرچه در دنيا بخواهي به تو عطا ميكنم شيطان گفت:

اول اينكه اجازه  بدهي تا قيامت زنده بمانم خداوند فرمود:تا روز معلومي به تو مهلت ميدهم. دوم اينكه در مقابل هر يك از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا كني كه براي هر يك از اولاد آدم دو فرزند را مسلط كنم تا اينكه آنها را گمراهي و اغوا بكشانم.خداوند باز هم قبول كرد. سوم اينكه مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جريان دهي كه از هرجاي بدن او بتوانم او را به معصيت بكشانم. چهارم اينكه اولاد آدم ما را نبينند ولي ما آنها را ببينيم . پنجم اينكه از تو ميخواهم به من قدرت دهي كه به هر شكلي كه ميخواهم درآيم و هر كجا كه خواستم بروم. ششم اينكه ميخواهم تا دم مرگ پيش اولاد آدم باشم.(يعني حتي وقتي عزرائيل براي قبض روح به سراغ انسان مي آيد شيطان هم حاضر شود و انسان را وسوسه كند تا كافر ازدنيا برود.) چنان كه امام محمد باقر(ع) فرمودند: هنگامي كه انسان در حال جان كندن است خيلي تشنه ميشود و در آن هنگام شيطان با يك ليوان آب مي آيد و ميگويد: اگر بر من سجده كني و كافر شوي اين آب را به تو ميدهم اگر انسان مومن و نمازخوان باشد آب را قبول نميكند و در غير اين صورت اگر بر شيطان سجده كند شيطان آب را ميريزد و ميگويد: من از تو بيزارم و ميرود . هفتم اينكه از تو ميخواهم كه كه مرا مخصوصأ بر سينه اولاد آدم مسلط گرداني تا او را وسوسه كنم . خداوند در پايان ميفرمايد: تمام خواسته هايت را برآورده ميسازم ولي هركس كه پيرو تو باشد و فريب تو را بخورد من او را با تو به دوزخ مي افكنم كه بد منزلگاهي ست. بعد شيطان مي گويد: اي خدا به عزت و جلالت قسم كه همه انسانها را گمراه مي كنم مگر عده ي معدودي را كه بندگان خاص تو هستند و گرنه همه بنده من هستند . سپس گفت: حالا كه مرا بيرون ميكني جايي براي زندگي كردنم معين كن خداوند فرمود: تو را در هر جا كه رفت و آمد مردم است قرار دادم . شيطان گفت: غذاي من چه باشد خداوند فرمود: سر هر سفره اي كه نام من برده نشده بشين كه همچون حيوان گرسنه و حريص بدون گفتن آيه شريف بسم الله الرحمن الرحيم غذا ميخورند تو هم بخور. حضرت امام محمد باقر (ع) در اين باره فرموده اند: اگر اول غذا يادتان رفت بسم الله بگوييد آخر غذا الحمدولله بگوييد كه شيطان هرچه را خورده استفراغ كند . بعد شيطان گفت: كه من احتياج به آب دارم خداوند فرمود: آب تو شراب و هر چيز مست كننده مي باشد.(مسكرات). بعد گفت: براي من كتابي قرار بده خداوند فرمود: كتاب تو وشم (خالكوبي هاي روي اعضاي بدن) و يا كتب سحر وجادوست اولين كسي كه سحر و جادو را به انسان آموخت نيز شيطان بود. بعد شيطان گفت: براي من حديثي قرار بده خداوند فرمود: حديث تو دروغ است و كساني دروغ مي گويند حديث تو را نقل مي كنند . بعد گفت: براي من دام و وسيله اي براي شكارم قرار بده خداوند فرمود: زنان را وسيله اي براي صيد كردن و به دام انداختن مردم قرار دادم. روزي حضرت محمد (ص) شيطان را در مسجدالحرام حاضر ديد پيش او رفت و گفت: اي ملعون چرا ناراحتي شيطان گفت: از دست تو و امت تو ناراحتم حضرت فرمود: چرا از من ناراحتي ؟ شيطان گفت: چون اين همه تلاش ميكنم كه مردم را گمراه كنم ولي تو در قيامت از آنها شفاعت ميكني و تمام زحمات مرا به هدر ميدهي به همين دليل با تو دشمنم و از تو بدم مي آيد. حضرت فرمود: چرا از دست امتم ناراحتي ؟ شيطان گفت: امت تو خصوصياتي دارند كه ساير امت ندارند. اول اينكه به هم ميرسند سلام ميكنند كه سلام اسم خداست و من از اين اسم ميترسم. دوم اينكه به هم ميرسند دست ميدهند و تا دستهايشان از هم درنيامده گناهانشان بخشيده ميشود. سوم اينكه وقتي ميخواهند غذا بخورند بسم الله ميگويند و من ديگر نميتوانم غذا بخورم و گرسنه ميمانم. چهارم اينكه بعد از خوردن غذا الحمدولله ميگويند. پنجم اينكه وقتي اسم تو  مي آيد بلند صلوات ختم ميكنند و آنقدر ثواب آن زياد است كه من فرار ميكنم . ششم اينكه وقتي ميخواهند كاري كنند انشاالله ميگويند و من ديگر نميتوانم در كارهايشان مداخله كنم و كارشان را بر هم بزنم. هفتم اينكه صدقه ميدهند و وقتي كه صدقه ميدهند هم گناهشان آمرزيده ميشود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور ميكند به همين دليل پيامبر (ص) فرمودند: وقتي انسان دستش را در جيبش فرو مي برد كه پولي را صدقه بدهد هفتاد شيطان دست او مي گيرند تا او را منصرف كنند و نگذارند كه او صدفه بدهد هشتم اينكه آنها قرآن مي خوانند و در خانه اي كه قرآن خوانده مي شود ديگر جايي براي من باقي نمي ماند چون در آن خانه ملائكه رفت و آمد دارند. نهم اينكه مرا زياد لعنت ميكنند و وقتي كه مرا لعنت مي كنند يك زخم بر بدنم مي افتد و تا زمانيكه همان شخص را به گمراهي نكشانم آن زخم خوب نمي شود. دهم اينكه هنگامي كه گناه ميكنند سريع توبه ميكنند و زحمات مرا به هدر مي دهند. يازدهم اينكه عطسه كه ميكنند الحمدولله ميگويند پيامبر فرمودند: عطسه از طرف خدا و خميازه از طرف شيطان است كسي كه عطسه كرد بايد الحمدولله بگويد و اگر كسي را ديد كه عطسه ميكند بگويد يرحمكم الله و اين حق مسلمان بر گردن ديگري ست. وقتي انسان نماز ميخواند شيطان از او دور ميشود بخصوص اگر سجده نماز طولاني باشد شيطان از روي ناراحتي فرياد ميكشد. حضرت امام صادق (ع) فرمودند: هركس نماز نخواند از شيطان پست تر و خبيث تر است چون شيطان يك خطا كرد و آن هم اين بود كه بر آدم سجده نكرد ولي انسان اگر نماز نخواند بر خدا سجده نمي كند حضرت محمد (ص) فرمودند: مجوز عبور از پل صراط نماز است و فرمودند: اگر نماز مومن قبول شود بقيه اعمال او نيز قبول درگاه الهي ميباشد و اگر نمازش قبول نشود بقيه اعمالش هم قبول نخواهد شد. در نمازها نماز صبح خيلي سفارش شده است و دليل آن اين است كه در هنگام صبح فرشتگان شب پيش انسان هستند و اعمال شب را مي نويسند و هنگامي كه اذان صبح را ميگويند فرشتگان شب مي روند و جاي خود را به فرشتگان روز ميدهند. پس اگر نماز صبح را بخوانيم در دو پرونده ثبت مي شود و آخرين عمل كه همان نماز صبح است را فرشتگان شب مي نويسند و اولين چيزي كه در پرونده صبح ثبت مي شود همان نماز صبح است. و همچنين از امام صادق (ع) منقول است: از صفات مومن اين است كه بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند ميگويد واگر بسم الله را بلند نگوييم شيطان تا پايان نماز بر روي شانه ي انسان مي نشيند و انسان را وسوسه مي كند و نيز فرمودند: هركس بعد از تكبير نماز (قبل از شروع حمد) اعوذ بالله من الشيطان الرجيم را بگويد به اندازه هر مويي كه در بدن اوست هزار حسنه براي او مي نويسند و پيامبر اسلام (ص) فرمودند: هركس بعد از نماز تسبيحات حضرت زهرا (س) را بگويد به خصوص اگر با انگشتانش بشمارد همان دستهايش او را در روز قيامت شفاعت مي كنند. همچنين اين عمل با تربت كربلا در مفاتيح الجنان سفارش شده و ثواب زيادي براي آن نقل شده است.

--------------------------------------------

خداوند متعال: عجب از كار بندگانم...

خداوند متعال مي فرمايد: از پنج كار شما در عجبم:

1-اينكه شما تمام كودكي خود را در آرزوي بزرگ شدن به سر مي بريد و دوران پس از آن را در حسرت بازگشت به كودكي مي گذرانيد.

2-اينكه شما سلامتي خود را فداي مال اندوزي مي كنيد و سپس تمام دارايي خود را صرف بازيابي سلامتي مي نماييد.

3-اينكه شما به قدري نگران آينده هستيد كه حال را فراموش كرده ايد در حالي كه نه حال را داريد و نه آينده را .

4-اينكه شما طوري زندگي مي كنيد كه گويي هرگز نخواهيد مُرد و  پس از مرگ گورهاي شما را چنان گرد و غبار فراموشي در بر مي گيرد كه گويي هرگز نبوده ايد.

5-اينكه بياموزيد كه مجروح كردن قلب ديگران بيش از دقايقي طول نمي كشد ولي براي التيام بخشيدن به آن به سال ها وقت نياز است.

راستي پس چرا...؟

اجل كاري به سيم و زر ندارد

 خدا بهتر ز پيغمبر ندارد

 عجب چشم بصيرت دارد انسان

 که مُردن بيند و باور ندارد

--------------------------------------------

 داستان هاروت و ماروت

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

مفسران نوشته اند که هاروت و ماروت، دو نام سریانی است و دو فرشته آسمانی هستند و علت آمدن آن ها بر زمین، آن است که، مردم در زمین ستم ها کردند و ناموس ها دریدند و شراب خوردند و مستی ها کردند و زنا کردند! 

فرشتگان به خدا عرض کردند:" خدایا! بندگان را آفریدی که تو را نافرمانی کنند؟"
خداوند فرمود:" اگر آن نیروی شهوت که در آن هاست در شما بود، شما هم چنین می کردید!"
گفتند:" خداوندا ! ما را شایسته نیست که نافرمانی کنیم و خلاف امر تو رفتار نماییم."
خداوند فرمود:" از میان خودتان دو فرشته برگزینید تا من در آن ها شهوت آفرینم."
آنان هاروت و ماروت را برگزیدند که از همه پارساتر بودند.
خداوند در آن ها نیروی شهوت آفرید و روانه زمین کرد تا در میان مردم داور و کاگزار باشند.
و خداوند به آن ها سفارش کرد که شرک نیاورید ، خمر (مسکرات و نوشیدنیهای حرام) نخورید، زنا نکنید، آدم نکشید، گوشت خوک نخورید و در داوری، ستم و بیداد نکنید.
ایشان به زمین آمدند و روز، کارسازی مردم می کردند و شب به آسمان باز می گشتند.
روزی زنی زیبا، زهره نام، با طرف خود نزد آن ها به داوری آمد.
گویند این زن، پادشاه زاده ای از کشور پارس بود، فرشتگان چون زیبایی او را دیدند، دل در هوای زن کردند و داوری را به تاخیر انداختند و او را در خانه خود دعوت کردند تا کام دل از او گیرند.
آن زن سر باز زد و گفت:" اگر شما را از من مرادی است، نخست باید مانند من بت پرست شوید و آدم بکشید و شراب بنوشید.
آن ها گفتند این کارها از ما به دور است و ما نتوانیم انجام دهیم! سه بار این گفتگو میان آن ها بود تا بار سوم که شهوت کار خود را کرد...
گفتند از آن چهار که گفتی، شراب خوردن برای ما از همه آسان تر است و ندانستند که شراب مادر همه جنایت ها و گناهان است، پس خمر خورند و مست شدند و کام خود را از آن زن گرفتند، در این حال کسی از کار آنان آگاه شد، آنان از ترس فاش شدن راز، او را کشتند. تا هم آدمکشی و شراب خوری و زنا کاری مرتکب شدند!
در آن حال، خداوند، فرشتگان را از کار آن ها آگاه ساخت و از آن پس برای مردم زمین آمرزش خواستند...
و نوشته اند که به آن زن اسم اعظم آموختند و او به آسمان شد، لیکن فرشتگان او را مانع شدند و خداوند هم صورت وی بگردانید تا ستاره ای سرخ در نزدیکی زمین شد و نام او به عربی زهره و به فارسی ناهید و به زبان نبطی بیدخت است.
مفسران نوشته اند: پس از آن که دو فرشته مرتکب گناه شدند نتوانستند به پرستشگاه خود بازگردند و پر وبال خود را ناتوان دیدند و از کرده خود پشیمان شده، نزد ادریس رفتند تا نزد خداوند شفاعت کند.
خداوند آنها را میان عذاب دنیا و یا عذاب آخرت متحیر کرد. آنان عذاب دنیا را خواستند و از این پس، آن ها را سرنگون به چاهی درانداختند که به تشنگی و در آتش گرفتارند . بعضی روایات میگویند بین زمین و آسمان معلق و در عذابند.... 

البته روایات دیگری در مورد این  داستان و همچنین عذاب آنها وجود دارد ولی چون این منبع محکمتر بود بنده این را انتخاب و برگزیدم.

---------------------------------------------------------

هر آنچه از دل برايد بر دل نشيند.

افتادگي آموز گر طالب فيضي هرگز نخورد آب زميني كه بلند است.

اين دو كار برنيايد زين دو كس مردي از نامرد و نامردي ز مرد.

اي دوست اگر جان طلبي جان به تو بخشم از جان چه عزيز است بگو تا به تو بخشم اي وجودي كه وجودم زوجودت به وجود مي آيد عشق وجودم ز وجودت به وجود مي آيد.

بني آدم سرشت از خاك دارد.

به درويشي قناعت كن كه سلطاني خطر دارد.

بهر يك گل زحمت صد خار مي بايد كشيد.

به طواف كعبه رفتم به درون رهم ندادن كه تو در برون چه كردي كه طواف كعبه آيي.

به مد پوشان جهان بگوييد كه آخرين مد كفن است.

به نامردان مهر كردم بسي نشايد محبت به هر ناكسي.

هميشه مراقب حمله ناگهاني كسي كه به او زياد محبت كرده ايم باشيم.

طوري رفتار كن كه وقتي پشت سرت بد گفتن اگر كسي از شنونده ها ، تو را ديد مطمئن شود كه تمام شنيده هادروغ است.چون كسي كه با هدف بد كردن تو قدم بر داشته خودش ميداند كه تو آدم درستكاري هستي.

تن آدمي شريف است به جان آدميت نه همين لباس زيباست نشان آدميت.

آدمي را آدميت لازم است.

جانا ز فراق جان اين محنت جان تا كي؟ دل در غم عشق تو رسواي جهان تا كي؟

هنگام سپيده دم خروس سحري داني كه چرا كند همي نوحه گري يعني كه نمودند در آينه صبح كز عمر توشبي گذشت و تو بي خبري.

يادمان باشد اگرخاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنيم.

هر كجا مشكلي هست علي مشكل گشاست من كه محتاج تو هستم يا علي دستم بگير.

يا رب نظر تو بر نگردد ز وقت گرفتاري آشنا بيگانه گردد.

هركس به طريقي دل ما مي شكند بيگانه جدا دوست جدا ميشكند بيگانه اگر مي شكند حرفي نيست من در عجبم دوست چرا مي شكند.

من از بيگانگان هرگز ننالم كه هرچه به سرم كرد اون آشنا كرد.

پشه كي داند كه اين باغ از كي است كه او در بهار زاد و مرگش در دي است.

چو خواهي كه جهان در كف اقبال تو باشد خواهان كسي باش كه خواهان تو باشد.

گر بر سر نفس خود اميري مردي گر بر دگران خرده نگيري مردي ، مردي نبود فتاده اي پاي زدن گر دستفتاده اي بگيري مردي.

گر مرد رهي ز خون بايد رفت صد باديه راه به يك زمان بايد رفت.

گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش هم فكر خطر هم كشته شدن باش.

گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم چه بگويم  كه غم از دل برود چون تو بيايي.

گُل با آن لطيفي آبي از گِل مي خورد غصه مرد ناعاقل مرد عاقل مي خورد.

صورت زيباي ظاهر هيچ نيست اي برادر سيرت زيبا بيار.

جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را نجستم زندگاني را و گم كردم جواني.

حسن و عشق پاك را شرم و حيا در كار نيست پيش مردم شمع در بر ميكشد پروانه را.

خدايا روا مدار كه گدا معتبر شود كه كر گدا معتبر شود ز خدا بي خبر شود.

خوشا آنكه در عشق چو فرهاد باشد كه چون او عاشقي آزاد باشد اگر عشقت به شيرين آفرين شد هميشه تا ابددر ياد باشد.

داني كه چرا راز دلم با تو نگويم طوطي صفتي طاقت اسرار نداري.

در كودكي پستي در جواني مستي در پيري سستي پس اي آدمي كي خدا پرستي؟

زندگي قصه تلخي است كه از آغازش بس كه آزرده شدم چشم به پايان دارم.

زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.

سربلندان مال صرف زيردستان ميكنند هرچه كوه از ابر ميگيرد به دريا ميدهد.

شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقي  ندارد اي خوشا شمعي كه روشن ميكند ويرانه اي را.

عيب كسان منگر و احسان خويش ديده فرو بر به گريبان خويش.

معرفت در گرانيست به هركس ندهندش پر طاووس قشنگ است به كركس ندهندش.

مهرباني را در كودكي يافتم كه آب نباتش را به دريا انداخت تا شيرين شود.

ميان دو كس جنگ چون آتش است سخن چين بدبخت هيزم كش است.

نامه جرم مرا روز جزا باز مكن من به اميد عطاي تو خطا كار شدم.

خدا كفيل رزق است غصه چرا رزق تقسيم شده است حرص چرا دنيا فريبنده است آعتماد به آن چرا بهشت حقاست تظاهر به ايمان چرا حساب آخرت حق است جمع مال حرام چرا قيامت كه هست خيانت به مردم چرادشمن كه شيطان است پيروي از او چرا قبر حق است زندگي مجلل چرا جهنم حق است اين همه ناحق كردنچرا؟

گُلي خوشبوي در حمام روزي رسيد از دست محبوبي به دستم به او گفتم كه مشكي يا عبيري كه از بوي دلاويزتو مستم بگفتا من گِلي ناچيز بودم وليكن مدتي با گُل نشستم كمال همنشين در من اثر كرد وگرنه من همانخاكم كه هستم.

عقل سالم در بدن سالم

لقمان را گفتند: ادب از که آموختی گفت از بی ادبان

گاهی اوقات بهترین راه حفظ چیزی ، اینست که به آن اجازه بدهی برود.

لوطيان را مرام است و عاشقان را كلام ، و تو در يك كلام اِند مرامي بامرام.

تك گل واشده اي گفت صبا را عشق است بلبل آمد به ميان گفت صدا را عشق است گل و بلبل نشستند به كنار سنبل امد به ميان گفت جمال رفقا را عشق است.

گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي با قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد

گفتمش تصويري از ليلي و مجنون را بكش عكس حيدر در كنار حضرت زهرا كشيد

گفتمش بر روي كاغذ عشق را تصوير كن در بيابان بلا تصويري از سقا كشيد

گفتمش سختي و درد و آه گشته حاصلم گريه كرد آهي كشيد و زينب كبري كشيد.

بي انتهاترين جاده دنيا ، جاده معرفته و كمتر كسي قادر به پيمودن آن است ، اهاي تو كه آخر جاده اي سلام ، دعا ميكنم خداوند سبحان غمهايت را از قلب مهربانت بيرون و شادي را جايگزين كند.

به جان من همه دردو بلايت ، عزيز من دلم كرده هوايت ، نميدانم دل تو در چه حاليست! گل ياسم دلم تنگه برايت، پيامي ده ببينم در چه حالي كنم اين جان ناقابل فدايت.

در رفاقت رسم ما جان دادن است هر قدم را صد قدم پس دادن است هر كه بر ما تب كند جان ميدهيم ناز او را  هر چه باشد ميخريم.

وقتي از غربت ايام دلم ميگيرد ، مرغ اميد من از شدت غم ميميرد ، دل به ايام خوش خاطره ها ميبندم ، باز اين خاطره هاست دست مرا ميگيرند.

دلم گرفته از اونايي كه ميگن دوست دارم اما معنيش رو نميدونن اونايي كه ميخواي مال اونا باشي ولي خودشان مال تو نيستند اونايي كه زير بارون برات ميميرند ولي آفتاب كه ميشه همه چيز يادشون ميره.

(وصف فصل بهار)

بر چهره ي گل شبنم نوروز خوش است

در صحن چمن روي دل افروز خوش است،

از دي كه گذشت هرچه گويي خوش نيست

خوش باش وز دي نگو كه امروز خوش است

 (وصف فصل تابستان)

بنگر ز صبا دامن گل چاك شده

بلبل ز جمال گل طربناك شده

در سايه گل نشين كه بسيار

اين گل در خاك فرو ريزد و ما خاك شده

(وصف فصل پاييز)

از حادثه زمان ز آينده مترس

از هرچه رسد چو نيست يابنده مترس

اين يك دم نقد را به عشرت بگذار

و ز رفته مينديش و ز آينده مترس

(وصف زمستان)

ای دوست غم جهان فرسوده مخور

بیهوده نئی غمان بیهوده مخور

چون بوده گذشت و نیست نابود پدید

خوش باش و غم بوده و نابوده مخور

 

 


علاوه بر مطالب وب،از اطلاعاتی که در قالب وبلاگ گنجانده شده است با عوض کردن صفحات و مطالب،بهره بیشتری ببرید.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 439
بازدید هفته : 498
بازدید ماه : 1042
بازدید کل : 29220
تعداد مطالب : 82
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');